یه مدته دارم سفرنامه می خونم. یه خانوم قجری به اسم عالیه خانم. امروز تو شرکت میون حجم زیادی از کار یهو یاد عالیه خانم افتادم. - غریب بودن اینکه یه نفر تو یه صبح بهاری سال ۹۸ یاد یه خانمی تو عصر ناصرالدین شاه بیفته به کنار - اومدم بگردم ببینم چیزی راجبش هست اصلا؟‌نه می دونم کیه، نه می دونم چند سالشه وقتی داشته سفر نامه ش رو می نوشته، بچه داشته؟ نداشته ؟ بعد می بینم الان حتمن توی یکی از این قبرستون قدیمیا قبرش داره خاک می خوره. شایدم چون ۳۰ سالش پر شده جنازه های جدید گذاشتن روش. چقدر برای من زنده ست عالیه خانم. الان تو ذهنم سوار قاطر داره از نجف میره قصر شیرین. چقدر عجیبه این جهان. نمی دونم چند سال باید بگذره تا من به این خاصیت مرگ و زنده بودن تو این دنیا عادت کنم. همیشه عجیبم میاد. انگار منم یه اسکلتم برای یه موزه، توی ۲۰۰۰ سال دیگه. جل الخالق! 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ماه بالای سر تنهایی ست رودخانه ماه آموزش انگلیسی فروشگاه ساز وب پویا دستگاه چاپ بنر - دستگاه اکوسالونت - دستگاه لیزر - دستگاه چاپ فلت بد ناگفته های یک من شرلوک هلمز نمایندگی وستینگهاوس و جنرال الکتریک و ویرپول مو موفق میشوم پارچه فلامنت